ما مي از کاس سعادت خورده‌ايم

شاعر : عطار

در ازل چندين صبوحي کرده‌ايمما مي از کاس سعادت خورده‌ايم
ما که شرب روح قدسي خورده‌ايمبا غذاي خاک نتوانيم زيست
در کنار قدسيان پرورده‌ايمعار از آن داريم ازين عالم که ما
نقش غير از لوح دل بسترده‌ايمتا که مهر مهر او بر جان زديم
گو بيا اينک بيان آورده‌ايمهر که اين باور نمي‌دارد ز ما
زانکه ما در اندرون پرده‌ايماز برون پرده ما را کس نديد
خويشتن را به ز کس نشمرده‌ايمگرچه عطاريم و بوي خوش دهيم